زبانحال سیدالشهدا علیه السلام در شهادت حضرت عباس
پُـر از گـره شده کـارم گره گـشا افتاد عـلـیِ در نـجـفـم بـیـن کــربــلا افـتـاد چه زخمها به تنش بود و باز ناله نکرد به فکر غربت من بود و بیصدا افتاد تمام هوش و حواسش به خیمه بود و به مشک کسی شکست پرش را و بی هوا افتاد چنان عمود به فرق سرش اصابت کرد که استـخـوان سـر او به چـند جا افتاد بلند مرتـبه شاهی قـدش خـمیـده شد و بـلـنـد مـرتـبـه سـردار زیــر پـا افـتـاد بـرادرم که صـدا کرد خـوب فـهـمـیدم به دست بـوسـی زهـرا رسیـد تا افـتاد خـبـر رسیـد کـه امـنـیـت حـرم رفـتـه خـبـر رسیـد زنـی بین خـیـمـهها افـتاد |